چشمایه سیاه که دورشون پف دارن! و یه پوست رنگ گچ دیوار! یه دماغه گنده!ساکت! تنها کلمه مورد قبول سلام و خوبم! اینجا فقط گوش باید کرد نباید دهنتو وا کنی گوش کن! فقط گوش کن! حرف نزن!
فکر نکن هوی!!!!! اون مغزت اشتباه کار میکنه! اصن چرا کار میکنه؟ چرا خستش میکنی ما به جات استفاده میکنیم! حاصل ماله توئه! تو فقط بخور بخواب ب....کن! آخری خیلی مهمه! بخواب آروم اگه آخری نشد! راه داره برو حموم یادت بیار! لعنتی یادت بیار! آروم شدی؟ نه؟! دیدی مغز اصن مهم نیس! اصن این بدن همش همینه! مغز زایدشه! اوه اوه کفشات چین!؟ اینا چیه اکو! فقط بقیه که اصن کفش نیستن! شلوارت پاتنه؟ اصن تو آدمی ؟ حالا گیر داده واس من به تیکه زایده تو سرش!
اصن تو که ۴ تومن تو جیبته! خف کار کن واس من بهمن شو..مبول میکشه برو بمیر باو!
وقتی خواستم از اون که تو کلمه استفاده کنم! شرحش بالا نوشته شد!
وقتی چشامو وا کردم! همه جا روشن بود! بعدن فهمیدم! همه چی تو روز میشه! شبا فقط یه چیز میشه! اونم زیر پتوئه! روزا منو امساله منو حراج میکنن! شب بد نیس تو شب خالی میشی کسی نمیبینه تورو! راحت آسوده!
هه گوشیم خراب شد داستانیه ها! یارو دو روزه گزاشته سره کار! کاش خودم باکس داشتم درستش میکردم! خدا کنه اصن درست شه!
این روزام روزایه بدین ! از این کتل متل بدم میاد!(ایرج میرزا یه شعر داره درباره عزاداری خیلی قشنگه نمیتونم بنویسمش! ولی کسی خواس بش میگم!) این مردم اصن سریالن واس خودشون! همشون سیاه میپوشه! تا سوار شه پورشه! حالا باز به من بگین به تو چه؟!!!!!!
آخرین مد کفن راه در رو نیس پس رژیم رو تخته با قاف درمانی دوستان دقت کنین! این جمله خیلی ثقیله معنیش! منظور از رژیم! که معلومه! کفن هم که میدونین چیه! خیلی تشبیه عجیب غریبی توش داره این آهنگ مغز علی قاف! واقعن شعره سنگین ! کلن منو یاده ایست کوست میندازه! nas ,jay-z,dmx!.B.IG! ,.....!
نعوذ بالله از آن قطـره های دیـده شیخ چه خانـه ها که از این آب کم خراب کند
شنیده ام که به دریای هند جانوریست که کسبِ روزی با چشمِ اشک یاب کند
به ساحل آید و بی حس به روی خاک افتد دو دیــــده خیره به رخسـارِ آفتاب کند
شود ز تابش خور چشم او پر از قی و اشک برای جلب مگس دیده پر لعاب کند
چو گشت کاسه ی چشمش پر از ذُباب و هَوام به هم نهد مژه و سر به زیر آب کند
به آبِ دیـده ی سـوزنـده تر ز آتــشِ تیز تن ذُباب و دل پشــه را کـباب کنــد
چو اشک این حَیوان است اشک دیده ی شیخ مرو که صیدِ تو چون پشه و ذُباب کند